مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
شاعر : سید پوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
با وضـو از دیـدۀ تر مینـویسم فـاطمه مثـل فـضه مثل قـنـبر مینویسم فـاطمه
بـاطـن الله اکـبــر مـینـویـسـم فـاطـمـه هستی موسیبن جعفر مینویسم فاطمه
تا قـیامت آفـتـاب روشـن دین فـاطـمهست
نور زهرا! صبر زینب !جمع در این فاطمه ست
حضرت معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است نورالله عزّت را ببین
سجدهاش را بنگر و اوج عبادت را ببین جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین
بین راه مـشهـد و قـم مـا کـرم لازم شـدیم
سائل خورشید و ماه حضرت کاظم شدیم!
ای امـیـد دردمـنـدان و پـنـاه بی کـسـان جان فـدای خواهری تو تـمام خواهران
مادری کرده رضا را خوبتر از مادران اوست تا روزی رسان پس خوش بحال نوکران
هر زمان دلتنگ زهرا میشوم قم میروم
میل مشهـد میکـنم پا میشـوم قـم میروم
چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است
درد دوری از تمام درد و غمها بدتر است باز هم یک فاطمه از درد بین بستر است
اینچه غوغاییست یا رب که میان قم بپاست
این دم آخر به لبهایش رضا جانم رضاست
رفـته بین هر بیـابان در هـوای دلبرش روی ناقه بینمحمل سایبان دارد سرش
شکر! نامحرم ندیده هیچکس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش
درد پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست
پای بیبی زخمی از خار مغیلان نیست نیست
در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لب تشنه رضای خویش را بیسر ندید
دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید یا برادر را به زیر دشنه و خـنجر ندید
عـمهاش زینب ولی زیر لگـدها مانده بود
بین آن نـامـردهای پـست تـنها مـانـده بود
|